ابن غیاث الدین محمد بن بهاءالدین سام بن عزالدین حسین. هفتمین از ملوک غور. ملک بست در 599 و غور و فیروزکوه در 603 هجری قمری (وفات 607 هجری قمری). (ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 264 و شجرۀ ضمیمۀ آن)
ابن غیاث الدین محمد بن بهاءالدین سام بن عزالدین حسین. هفتمین از ملوک غور. ملک بست در 599 و غور و فیروزکوه در 603 هجری قمری (وفات 607 هجری قمری). (ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 264 و شجرۀ ضمیمۀ آن)
محمد بن فارس بن محمد غوری. معروف به ابن باغندی. وی از ابوحسین احمد بن جعفر بن محمد بن منادی و علی بن محمد مصری و احمد بن سلیمان نجاد و دیگران حدیث شنید، و محمد بن مخلد و ابوبکر خطیب از وی روایت کنند. او مردی نیکوکار و دیندار و صدوق بود، در جامع ’المهدی’ املاء میکرد و به شعبان سال 409 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان ذیل غور)
محمد بن فارس بن محمد غوری. معروف به ابن باغندی. وی از ابوحسین احمد بن جعفر بن محمد بن منادی و علی بن محمد مصری و احمد بن سلیمان نجاد و دیگران حدیث شنید، و محمد بن مخلد و ابوبکر خطیب از وی روایت کنند. او مردی نیکوکار و دیندار و صدوق بود، در جامع ’المهدی’ املاء میکرد و به شعبان سال 409 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان ذیل غور)
غوری. محمود بن محمد بن سام آخرین حکمران غوری، و پسر غیاث الدین محمد بود. 602 هجری قمری جانشین عموی خود شهاب الدین ابوالمظفر شد. و بسبب ضعف و عجزی که داشت به هرات اکتفا کرد، و غزنه را به تاج الدین ایلدگز داد. امرای دیگر نیز در سایر نواحی اعلان استقلال کردند. وی به سال 607 هجری قمری در غور درگذشت، و با مرگ او دولت غوریان به پایان رسید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 608 و 609 و تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 412 و 413 و فهرست تاریخ جهانگشای جوینی و معجم الانساب زامباور ج 2 ص 419 و 421 و قاموس الاعلام ترکی و مادۀ غوریان در همین لغت نامه شود
غوری. محمود بن محمد بن سام آخرین حکمران غوری، و پسر غیاث الدین محمد بود. 602 هجری قمری جانشین عموی خود شهاب الدین ابوالمظفر شد. و بسبب ضعف و عجزی که داشت به هرات اکتفا کرد، و غزنه را به تاج الدین ایلدگز داد. امرای دیگر نیز در سایر نواحی اعلان استقلال کردند. وی به سال 607 هجری قمری در غور درگذشت، و با مرگ او دولت غوریان به پایان رسید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 608 و 609 و تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 412 و 413 و فهرست تاریخ جهانگشای جوینی و معجم الانساب زامباور ج 2 ص 419 و 421 و قاموس الاعلام ترکی و مادۀ غوریان در همین لغت نامه شود